نمایشگاه کتاب
سلام
دیروز اولین روز نمایشگاه کتاب امسال بود که من و پسری همراه خاله نیلوفر رفتیم و کلی هم کیف کردیم.
رفتیم به غرفه های کودک سر زدیم و صد البته یه چیزایی برای پسری گرفتیم.
یک چیزی که محمدکیان خیلی دوست داشت یک موسیقی تصویری بود که توی غرفه کانون پرورش فکری پخش می شد به اسم بارون میاد جر جر . محمدکیان این شعر و اهنگ رو خیلی دوست داره و از دیروز تا حالا صد بار هم نگاهش کرده. البته کلش 10 دقیقه بیشتر نیست ولی همون هم خوبه و براش جذاب. یه پازل چوبی ماهی هم براش از همون جا گرفتیم (البته خاله گرفت که دستش درد نکنه) ولی فکر کنم هنوز کمی براش زوده.
چند تا چیز دیگه هم براش گرفتیم که همشون به نظرم خیلی خوب و قشنگ بودن.
البته نمایشگاه دیروز هنوز درست راه نیفتاده بود. برای همین من و پسری و بابای مهربونش قصد داریم جمعه هفته اینده دوباره بریم اونجا.
دیروز به غرفه انتشارات حوا هم سر زدیم که مجله شهرزاد هم اونجا بود . و با دوستانی که اونجا بودن کمی در مورد مجله صحبت کردیم. مجله شهرزاد یه مجله درمورد بارداری و کودکیاری هست که به نظر من مجله خیلی خوبیه. من از سه ماه قبل از تولد محمدکیان با این مجله اشنا شدم و تا حالا هم خیلی ازش استفاده کردم. وقتی محمدکیان 50 روزش بود هم عکسش رو براشون فرستادم که یکی دوماه بعد چاپ شد و ما کلی کیف کردیم . یادش به خیر.
از غرفه انتشارات حوا یه کتاب هم برای محمد کیان خریدیم به اسم خرگوش کوچولو که با توضیحای که دادن و اون طور که به نظر میامد کتاب خوب و مفیدیه.
به هر حال روز خوبی بود و کلی با پسری و خاله جون گشتیم و البته کلی هم خسته شدیم.
راستی خاله پسری خودش ناشره(نیلوفر سپید) و امسال تو نمایشگاه با دو تا انتشارات دیگه مشترکا غرفه دارن که بهشون سر زدیم (تو شبستان البته ) اما تو غرفه کودک هم جای خاله نیلوفر خالی نبود و کتاب های کودکش که چند سال پیش چاپ شده بود همچنان تو غرفه انتشارات زیتون به چشم میخورد و همچنان تجدید چاپ شده. خود خاله رو نمیدونم ولی من وقتی هر کتابش رو(چه اونهایی که نوشته و چه اونایی که چاپ کرده ) هر سال توی نمایشگاه در هر قسمتی می بینم کلی ذوق می کنم .
خواهری من بهت افتخار میکنم. خدا حفظت کنه.
بگذریم. . .
روز خوبی بود. البته عکس نگرفتیم . ایشالا جمعه بعد اگه رفتیم عکس میگیریم و همین جا میذاریم.
و در اخر...
خیلی دوست داریم گل پسر قشنگم.