محمدکیانمحمدکیان، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره

شیرینترین پسر دنیا

مبارک مبارک مبارکه

1391/2/5 2:51
791 بازدید
اشتراک گذاری

سلام سلام سلام و یه دنیا حرف

اولین تبریکم برای بابا مجنون نازنین به مناسبت سی و یکمین سالروز تولدش که 27 فروردین بود. بابا مجنون عزیز دوست داریم و تولدت خیلی خیلی مبارک . الهی صد ساله شی. نه صد وبیست ساله شی . نه صد وبیست سال کمه همیشه زنده باشی. امیدوارم همیشه سایت بالای سرما باشه.

و حالا چند تا تبریک آبدار برای اقا پسر قند عسلم.

عزیز دل مادر اولین عید زندگیت مبارک...

نازنینم 7 ماهگیت (روز 21 فروردین) مبارک... (قد73- وزن 5/8)

و حالا یه تبریک ویژه .... مهربون عسلم اولین دندون خوشگل قشنگت که روز 3 اردیبهشت توی دهانت کوچولوت کشف کردم خیلی خیلی مبارک. (پایین – چپ)

عزیزم امسال عید خیلی خوب و شلوغی داشتیم . هم دایی محمد(دایی من) پیشمون بود (بنده خدا سر واکسن شش ماهگیت و تو اون دوروزی که تب داشتی کلی کمکمون کرد اونم درست روز بعد از امدنش) و هم دوروز به عید آنا و باباجون و عمه سهیلا آمدن و29 اسفند هم عمه لیلا و عمو محمد و رضای عزیز و مهنا خوشگله آمدن پیش ما. (البته برای سال تحویل فقط من و تو و بابا مجنون و آنا و بابا جون و  عمه لیلا بیدار بودیم) . خلاصه کلی خوش گذشت.

حالا هم که دیگه کلی آقا شدی. دیگه کاملا میشینی . شست پات رو میخوری. یه دندون کوچولوی فسقلی داری که حسابی معلوم و مشخص شده. با صدای بلند میگی ددددد (با فتحه) یا دادادا و خلاصه از این جور اصوات.

الان دیگه حسابی غذا خورشدی. برات با مرغ یا ماهیچه گوسفند و سبزیجات سوپ می پزم و تو حسابی با اشتها میخوری.ماست. سرلاک. بیسکوییت مادر.حریره بادوم. فرنی . زرده تخم مرغ. آب سیب و گلابی و لیموشیرین. کمی هندوانه . موز . و تازگیا کمی چایی که کلی براش ذوق زده میشی. اونم چایی تلخ. با لیوان بهت میدم که خیلی نخوری. تو هم دندون فسقلیت رو میزنی به لیوان و تق تق صدا میده. اما از همه خوشگلتر بستنی خوردنته. حسابی هم دوست داری و من هر چند روز یه بار کمی بهت میدم. به خصوص وقتهایی که شکمت کار نکرده باشه. 

خلاصه اینکه داری روز به روز بزرگتر میشی و من کلی باهات کیف میکنم. عاشق آب بازی هستی و اینکه صبح ها که بیدار میشی ببرمت و دست و صورتت رو بشورم. خیلی آب رو دوست داری . هم آب بازی و هم آب خوردن. وقتی بهت گاهی آب می پاشم کلی کیف میکنی. عاشق حموم کردنی. راستی حسابی پستونک خور شدی و دیگه از پستونک جدا نمیشی. مدام میخوای تو دهانت باشه. تا بهت میگم می می کو میگردی و پیداش میکنی و سعی میکنی بذاری دهانت. با دیدنش هم کلی ذوق میکنی.

دیگه اسمت رو کاملا میشناسی و به محض اینکه صدات میکنیم اگه حواست به چیز نباشه برمی گردی. خواب شب هات هم خیلی خوب شده و اکثر شب ها ساعت 1 یا 5/1 میخوابی تا 10 یا 11 صبح هم فقط گاهی برای آب خوردن بیدار میشی.  

از کارهای جالب توجهت هم اینکه قهر میکنی. خیلی وقته که اینکار رو میکنی. اما خوب خیلی کم. قبلا وقتی به دیگران میگفتم که محمد کیان گاهی باهام قهر میکنه ومحلم نمیذاره باور نمیکردن. اما اواسط فروردین ماه یه بار که خونه مامانی بودیم و بابا ظهر خونه نیامده بود . شب که دایی فریبرز هم بود و بابات آمد همه قهرت رو دیدن. دایی اصلا باور نمیکرد که شما با این سن قهر هم بدونی چیه. خلاصه با بابات قهر کرده بودی و هر کار میکرد نگاهش نمیکردی. حتی گاهی سرت رو مینداختی پایین ومی خندیدی. و همه حسابی تعجب کرده بودن. تا اینکه بابات بردت و دست و صورتت رو با آب شست و شما راضی شدی که آشتی کنی. (آخه میدونی تو خیلی عاشق باباتی و اگه ظهر نبینیش عصر حسابی بهونش رو میگیری.)

خلاصه اینکه خیلی بلایی گل قشنگم.

حسابی عاشقتم. همگی عاشقتیم.

راستی فردا قراره پسر عموت دنیا بیاد. براش دعا کن که سالم و سلامت دنیا بیاد و چشم همه ما رو روشن کنه.

دوستت داریم پسرم. بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس

راستی عید همگی مبارک...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)